گوش کن باز کسی بین دعا گفت :حرم
ناامید ازهمه و از همه جا گفت :حرم
توی آیینه سر و وضع خودش را تا دید
گله ای کرد از این حال و هوا گفت :حرم
شاه را کرد تجسم و به پایش افتاد
مثل هر بار فقط باز گدا گفت :حرم
او مریض است مریض غم بین الحرمین
شصت و نه بار به لب بهر شفا گفت :حرم
و نمازی که به یاد حرمت میشکند
بس که در رکعت خود جای دعا گفت :حرم
او همان است که پامنبری و است
او همان است که در هروله ها گفت :حرم
دل به دریا زده و بار سفر را بسته
با تعجب همه گفتن کجا گفت: حرم.
درباره این سایت